سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در شهر شعر
نویسنده :  سیاوش

کاش می شکفت غنچه ی مهرت به دیدارت
کاش جان من همچون دلم می شد گرفتارت

کاش می روفت رود اشکم از چشمه ی چشمم
غبار یادت،دل سنگت تا به دریای دیدارت

کاش تنگ تر می گرفت دلم را به آغوش
تیر زهر آلود عشق چشمان خمارت

کاش باحضور گرمت آتش عشقم زبانه می کشید
می ربود سرمای کم لطفی را ز رخسارت

کاش آتش هجرانت رسم خموشی می گرفت
با دریای وجودت با گیسوی آبشارت

کاش خزان بی تو بودن پایان می گرفت
می شکفت غنچه لبانت،در موسم روی بهارت

کاش اکسیر عشق من بر روی بی مهرت می فتاد
تا خورشید زر شود ماه روی باوقارت


سه شنبه 83/9/24 ساعت 10:0 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل8/
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
9544 :کل بازدیدها
0 :بازدید امروز
0 :بازدید دیروز
درباره خودم
در شهر شعر
حضور و غیاب
لوگوی خودم
در شهر شعر
لوگوی دوستان
لینک دوستان
کمی نوازشم کن
کمی نوازشم کن
آشنا...غریبه...بیا
اشتراک
 
آرشیو
پاییز 1383
طراح قالب